کتاب پانچلو تو بی نظیری اثر مکس لوکیدو

هر کدام از ومی کی‌ها با دیگری متفاوت بود و ویژگی‌های مخصوص خودش را داشت. برخی از آن‌ها بینی‌های بزرگ داشتند، بعضی چشم‌های درشت. برخی از آن‌ها قدبلند و بعضی قد کوتاه بودند.

در کتاب «تو بی نظیری» می‌خوانیم، شما همواره از نظر خداوند ارزشمند هستید.

این داستان، سرگذشت کودک درون هر کدام از ماست، تا باور کنیم کسی وجود دارد که بدون توجه به ظاهر، دارایی‌ها یا مهارت‌هایمان به ما عشق می‌ورزد تا با اطمینان به عشق او ارزش وجودی خود را فراموش نکنیم، به قضاوت‌های دیگران اهمیت ندهیم و در مسیر او حرکت کنیم.

دنیا به ما می‌گوید: «تو ارزشمند هستی فقط اگر باهوش باشی، زیبا باشی، یا مهارت‌های مختلف داشته باشی.» اما خدا به ما می‌گوید: «تو بی‌نظیر هستی فقط به این خاطر که بنده‌ی من هستی و تلاش می‌کنی در مسیر من حرکت کنی.»

با مطالعه کتاب تو بی نظیری، گامی در جهت پرورش عزت نفس و تفکری عمیق‌تر درباره‌ی زندگی برداشته‌اید. در بیشتر داستان‌های این مجموعه «ومی کی‌ها» که همان مردم جامعه هستند و «پانچو» که کودک درون همه‌ی انسان‌هاست، گرفتار وضعیتی نامطلوب می‌شوند که خروج از آن، تنها با تکیه بر توانایی‌های خودشان امکان‌پذیر نیست.

در یک داستان به قضاوت درباره‌ی یکدیگر می‌پردازند و به یکدیگر ستاره و دایره می‌دهند؛ در داستان دیگر، به جمع‌آوری توپ و جعبه می‌پردازند و در داستان دیگر، بینی‌هایشان را رنگ می‌کنند.

کتاب پانچلو تو بی نظیری

 داستان تو بی نظیری 

روزی پانچلو یک آدم چوبی عجیب دید که با همه‌ی آدم چوبی‌هایی که قبلا دیده بود، فرق داشت.او هیچ دایره یا ستاره‌ای نداشت، فقط یک آدم چوبی بود. اسم او لوسیا بود.

ومی‌کی‌ها خیلی سعی کرده بودند که به او هم مثل دیگران برچسب بزنند، اما هیچ برچسبی به او نمی‌چسبید!

بعضی از آدم چوبی‌ها، لوسیا را به خاطر نداشتن دایره تحسین می‌کردند، آن‌ها می‌دویدند و سعی می‌کردند به لوسیا ستاره بچسبانند، اما ستاره‌ها هم به او نمی‌چسبیدند و می‌افتادند. گروهی دیگر، او را به خاطر نداشتن ستاره سرزنش می‌کردند و به همین دلیل سعی می‌کردند به او دایره بدهند، اما دایره‌ها هم به او نمی‌چسبیدند.

پانچلو با خودش گفت: من هم دوست دارم مثل او باشم، می‌خواهم برچسب و نمره‌ی هیچ کس به بدنم نچسبد.

پانچلو از او پرسید: چه کار باید بکنم که برچسب‌ها به من نچسبند؟

لوسیا پاسخ داد: خیلی آسان است.من هر روز به دیدن ایلای می‌روم.

پانچلو پرسید: ایلای کیست؟

لوسیا گفت: ایلای نجار است. من در کارگاه کنارش می نشینم و با او صحبت می‌کنم.

پانچلو پرسید: چرا؟

لوسیا گفت: می توانی خودت پیش او بروی تا بفهمی.بالای تپه برو، ایلای آن‌جاست.

این را گفت و جست و خیز کنان دور شد.

کتاب تو بی نظیری اثر مکس لوکیدو

نویسنده کتاب مکس لوکیدو، تصویرگر سرجیومارتینز  و مترجم آن دکتر لیلا کاشانی وحید است که انتشارات مهرسا آن را به چاپ رسانیده است.

انتشارات مهرسا

انتشارات مهرسا در سال 1390 به عنوان ناشر تخصصی در حوزه‌ی «مغز و شناخت» و به منظور توليد محتوای آموزشي فاخر برای طيف گسترده‌ی مخاطبان فرهيخته از اساتيد تا مشاوران، خانواده‌ها و عموم مردم، در گروه انتشاراتی مهر و ماه متولد شد.

در بخش کودک، داستان‌هايی با هدف توانمندسازی ذهنی و تقويت عملکردهای مغزی کودکان در قالب کتاب‌های «مغز شگفت‌انگيز تو»، «نميتوانم چيزميزهايم را پيدا کنم»، « با برنامه‌ريزی همه‌ی کارها رديف ميشود»، «مغز خميری، مغز سنگی»، مجموعه‌ی «گردو» و… به چاپ رسيده است.