کتاب فرانکلین و رعد و برق

فرانکلین و دوستانش در حال بازی بودند کهناگهان هوا مثل شب تاریک شد و باران با قطرات درشت شروع به باریدن کرد. فرانکلین که از طوفان می‌ترسید، فریاد زد:  «باید به داخل خانه برویم». همگی به داخل کلبه‌ی درختی دویدند.

کتاب « فرانکلین و رعد و برق » داستانی است درباره ترس کودکان از رعد و برق. در این داستان فرانکلین و دوستانش به خانه دوست‌شان روباه می‌روند تا با هم بازی کنند. هوا ابری می‌شود و رعد و برق می‌زند و بارندگی آغاز می‌شود. فرانکلین که از رعد و برق خیلی می‌ترسد به همراه دوستانش به خانه درختی پناه می‌برند ولی مادر روباه به موقع سر می‌رسد و آن‌ها را به داخل خانه می‌برد. فرانکلین که حسابی ترسیده است داخل لاکش پنهان می‌شود. دوستانش با تعریف داستان‎های من‌درآوری و شوخی درباره دلیل رخ دادن رعد و برق او را سرگرم می‌کنند. سرانجام وقتی باران و رعد و برق قطع و رنگین‌کمانی زیبا ظاهر می‌شود، فرانکلین بر ترس خود غلبه کرده است.

در کتاب « فرانکلین و رعد و برق » کودکان با دلیل علمی رخ دادن رعد و برق و همچنین با خطراتی که در هنگام رعد و برق وجود دارد و این که چگونه خود را از خطر حفظ کنند آشنا می‌شوند.

کتاب فرانکلین و رعد و برق