کتاب آی قصه قصه قصه 4

کتاب آی قصه قصه قصه 4

پیرمرد و پیرزنی با دو نوه کوچکشان در مزرعه زندگی می‌کردند. آنها یک سال با کمک هم در مزرعه شلغم کاشتند. مدتی بعد مزرعه سرسبز شد و شلغم‌ها بزرگ و بزرگ‌تر شدند. یک روز پیرزن تصمیم گرفت آش شلغم بپزد. برای همین پیرمرد به مزرعه رفت و شلغم بزرگی انتخاب کرد. اما هرچه کرد شلغم از خاک بیرون نیامد. تا این که نخست پیرزن و سپس نوه‌ها، و بعد از آنها سگ، گربه و موشی که در مزرعه بودند همه با کمک یک‌دیگر توانستند شلغم را از دل خاک بیرون بیاورند. آن روز پیرزن یک دیگ بزرگ آش خوشمزه با شلغم پربرکت درست کرد.

چهارمین شماره از مجموع «آی قصه قصه قصه» مشتمل بر داستان‌های کوتاهی برای گروه سنی «ب» و «ج» تحت عناوین زیر است: پس کی؟؛ خالا و بالا؛ مرغ علی‌قلی؛ نان و آب؛ مورچه اشک‌ریزان، چرا اشک‌ریزان؟؛ شلغم پربرکت؛ خانه آبادکن؛ دل شادکن؛ دختر دهقان؛ و بی‌بی چارقدگلی، بزک پشم‌فرفری. داستان مذکور «شغلم پربرکت» نام دارد.

کتاب آی قصه قصه قصه 4