کتاب گفت و شنود با کودکان به نوجوانان گفتن از نوجوانان شنیدن 3 اثر آدل فابر

کتاب گفت و شنود با کودکان

«آیا زندگی با نوجوانان ممکن است توان‌فرسا باشد؟ و… با این همه سعادت و خوشی نوجوانان ما -گاهی امنیت آنان- در دستیابی به افکار و ارزش‌های پدر و مادرشان نهفته است. نوجوانان بایستی بتوانند تردید‌هایشان را بروز دهند و ترس‌هایشان را محرمانه بازگو کنند و به یاری بزرگسالانی که بدون قضاوت کردن سخنانشان را می‌شنوند و کمکشان می‌کنند تصمیم‌های مسئولانه بگیرند و به کندوکاو درمورد گزینه‌هایشان بپردازند. این کتاب در واقع قسمت سوم کتاب معروف “به بچه‌ها گفتن، از بچه‌ها شنیدن” است.»

کتاب به نوجوانان گفتن از نوجوانان شنیدن 3 اثر آدل فابر

هنگامی که از پارکینگ به سوی ورودی مدرسه می‌رفتم، چتر باز شده‌ام را محکم در دستم گرفته بودم و از خودم می‌پرسیدم چرا آدم باید در این هوای خیلی سرد و شبی این قدر تیره و تار، منزل گرم و نرم خود را رها کند و به کارگاه آموزشی مربوط به نوجوانان و جوانان برود.

رئیس راهنماهای آن بخش دم در پس از سلام و علیکی با من، مرا به کلاسی راهنمایی کرد که در حدود بیست پدر و مادر در آن نشسته بودند و انتظار می‌کشیدند.

خودم را معرفی کردم، سپس شجاعتشان را بابت بیرون آمدن از خانه درآن هوای سرد ستودم، پس از آن برچسب‌هایی را میانشان تقسیم کردم تا نامشان را بنویسند و به کنار سینه‌شان بچسبانند. همچنان که در حال نوشتن و گفت و گوی آرام با یکدیگر بودند، فرصتی پیدا کردم که آن گروه را با دقت از نظر بگذرانم. از افراد مختلفی تشکیل می‌شدند. زن و مرد تقریبا تعدادشان مساوی بود، از قومیت‌های مختلف، بعضی ها زن و شوهر بودند، بعضی تنها و مجرد، تعدادی لباس رسمی پوشیده بودند و شماری از آنان لباس جین معمولی.

وقتی همه حاضر به نظر رسیدند، از آنان خواستم خودشان را معرفی کنند و کمی درباره فرزنداشان حرف بزنند.