کتاب یک روز بد برای فرانکلین
کتاب یک روز بد برای فرانکلین
فرانکلین دوست دارد زمستان بیرون از خانه بازی کند. او میتواند با اسکیت به جلو و عقب برود. او دوست دارد دانههای برف را در دهانش بگیرد و روی برف شکل ستاره درست کند. ولی امروز با روزهای دیگر فرق میکند. فرانکلین امروز اصلا حوصله ندارد…
در کتاب « یک روز بد برای فرانکلین » بهترین دوست فرانکلین، سمور آبی، از آنجا رفته است و فرانکلین بسیار ناراحت است برای همین از صبح بیحوصله و عصبانی است. پیشنهاد صبحانه خوشمزه مادر را رد میکند، لیوان دوستداشتنیاش را میشکند، اسباببازیهایش را پیدا نمیکند. بیرون رفتن با دوستانش هم حال او را بهتر نمیکند. انگار امروز هیچ چیز خوب پیش نمیرود. یخ روی آبگیر نازک شده و اسکیتبازی ممنوع است. سورتمهشان هم فقط نیمی از شیب را پایین میآید و مجبور میشوند بقیه راه را پیاده برگردنند و حسابی سردشان میشود. فرانکلین به خانه برمیگردد و با لگد برجی را که با سمور آبی ساخته بود، خراب میکند و سرانجام گریه را سر میدهد و دلیل ناراحتیش را به پدر میگوید. پدر به او نشان میدهد که ناراحتیاش را میفهمد. او را بغل میکند و اجازه میدهد تا آرام شود و بعد به او یاد میدهد که چگونه میتواند هنوز هم با سمورآبی دوست باشد.
مشخصات: کتاب یک روز بد برای فرانکلین
برند | انتشارات آبادیران |
---|---|
رده سنی | 5 سال به بالا |
گروه سنی | خردسال, کودک |
هنوز دیدگاهی وجود ندارد