احساسات همان ویژگی است که با کمک آن میتوانیم به دنیای اطراف خود معنا دهیم. بدون عواطف و احساسات، زندگی درست مانند خواندن کتابی درباره تعمیر ماشین خواهد، همینقدر خسته کننده و کسل کننده. در حالی که احساسات و عواطف، چه خوب و چه بد، باعث به وجود آمدن هیجان در زندگی ما میشوند، اما نکات بسیاری درباره آن وجود دارد که هنوز از آن خبر نداریم.
محققان دهههاست که احساسات را مورد مطالعه قرار دادهاند و هنوز سوالات زیادی در مورد آن بیپاسخ ماندهاند. اما با این حال، ما میدانیم که رشد عاطفی، کلیدی برای داشتن یک زندگی سالم است. بنابراین چه کاری میتوان برای تسهیل رشد عاطفی در کودکان خردسال انجام داد؟
هر کودکی منحصربهفرد است و روند رشد او با دیگر کودکان متفاوت است، اما به طور کلی، سه مرحله اصلی در رشد عاطفی او وجود دارد. این مراحل شامل تمرین و حمایت کسانی میشود که درک درستی از اهمیت هوش هیجانی دارند.
چرا آموزش رشد عاطفی مهم است؟
آیا میتوانید اولین باری که اسباب بازی مورد علاقه دوران کودکی خود را با دیگر افراد به اشتراک گذاشتید را، به یاد بیاورید؟ اگر دقت کرده باشید، کاری که در زمان کودکی باعث ناراحتی شما میشد، در حال حاضر با کمال میل انجام میدهید. شاید در آن زمان چیزی از رشد عاطفی نمیدانستید، اما این یک گام بزرگ در رشد عاطفی شما بود و این رشد، به طور قابل توجهی توسط والدین و دیگر بزرگسالان زندگی شما هدایت میشد.
اگر رشد عاطفی در کودکان به خوبی صورت بپذیرد، پنج مهارت کلیدی نیز در آنها تقویت میشود. این مهارتها شامل خودآگاهی، آگاهی اجتماعی، کنترل هیجانی، تصمیم گیری مسئولانه و ایجاد رابطه میشود. این مهارتها به نوبه خود بر موفقیت در مدرسه، در خانه، در جوامع مختلف و در جامعه تأثیر میگذارند.
از سوی دیگر، کسانی که از نظر احساسی اهمیتی به آنها داده نمیشود، اغلب از نظر عاطفی، تحصیلی، فیزیکی و رفتاری دچار مشکل میشوند. اگر نتوانید به خوبی احساسات خود را درک، بیان و مدیریت کنید، تمرکز در مدرسه، دوستیابی یا کار برای شما دشوار خواهد شد.
رشد عاطفی بر رشد کلی کودکان تاثیر میگذارد و و از آنجایی که رشد در کودکان قبل از پنج سالگی بسیار سریع اتفاق میافتد، بسیار مهم است که به رشد عاطفی آنها قبل از این سن توجه کنید.
3 مرحله اصلی در رشد عاطفی در کودکان
در ادامه با سه مرحله حیاتی در رشد عاطفی کودکان آشنا میشوید که در صورت بچه داشتن، حتما به این موارد دقت کنید.
1. توجه به احساسات: تولد تا یک سالگی
نظریههای مختلفی در مورد چگونگی رشد و عملکرد احساسات در نوزادان وجود دارد. برخی فکر میکنند ما تنها با سه احساس به دنیا میآییم: شادی، خشم و ترس. برخی دیگر بر این باورند که نوزادان از بدو تولد میتوانند موارد بسیار دیگری را نیز احساس کنند. مطمئنا نمیتوان این احساسات را بدون حرف زدن در نوزادان کشف کرد، اما از طریق گریه و ناله کردن، میتوان پی به احساسات بسیاری در نوزادان برد. در این مرحله، نوزادان در حال کشف جهان هستند و جهان را با چیزهای خوب مانند نوازش و حتی چیزهای بد مانند کثیف شدن پوشک حس میکنند. آنها در این دوره، به خوبی متوجه میشوند که همه چیز چه احساسی در آنها ایجاد میکند.
چگونه در این مرحله رشد را تقویت کنیم
یک محیط امن و سازگار برای نوزاد خود بسازید، چرا که این کار باعث افزایش اعتماد به نفس در کودکان میشود. این مرحله سکوی پرتاب کودکان است و در این مرحله از زندگی است که میتوانند با اعتماد به نفس، دنیا و خودشان را کشف کنند. وقتی آنها بدانند که حمایت شما را دارند، به احتمال زیاد خطرات و ریسک رشد و پرورش را میپذیرند. برای ایجاد این محیط، باید در وهله اول روی تقویت روابط سالم تمرکز کنید.
کودکان با نیاز و تمایل به برقراری ارتباط با اطرافیان خود به دنیا میآیند. زمانی که برای کودک خود پرستار میگیرید و او سعی در برقراری رابطه مثبت با کودک داشته باشد، کودک احساس امنیت میکند و در واقع پایههای رشد اجتماعی و عاطفی سالم در کودکان شکل میگیرد.
کودک را به خودآرامبخشی تشویق کنید. بسیاری از والدین کودکان را از مکیدن انگشت شصت باز میدارند و این کار را درست نمیدانند، در صورتی که این روشی است که کودک برای آرام کردن خود انتخاب کرده و اولین قدم برای برقراری تعادل میان احساسات است. عدم توانایی در راه رفتن و همچنین حل مشکلات برای نوزاد سخت است، اما اگر میخواهید بعدا کودکتان بتواند احساسات خود را مدیریت کند، مهم است که به او اجازه دهید برخی چیزها را خودش بفهمد.
مهم نیست در چه مرحلهای از رشد عاطفی کودک خود هستید، احساسات خود را به او نشان دهید چرا که کودکان منعکس کننده تمام رفتارهای بزرگسالان هستند. با مشاهده و تطبیق دادن حالات صورت کودک و بیان احساسات خود، میتوانید به فرزند خود کمک کنید هم احساسات خود و هم احساسات شما را متوجه شود. این کار، همچنین به کودک شما کمک میکند تا الگوی عاطفی بودن را درک کند.
این اقدامات کوچک میتوانند تأثیر قابل توجهی روی کودک شما و رشد عاطفی او داشته باشند. بزرگترین تاثیر بر رفتار کودکان در هر سنی، این است که چگونه ما به عنوان والدین به احساسات بزرگ واکنش نشان دهیم. بچههای ما از ما الگوبرداری خواهند کرد، بنابراین مهمترین راه برای کمک به آنها در مدیریت احساسات و واکنشهایشان، الگوبرداری از رفتارهای بزرگسالانشان است.
2. ابراز احساسات: دو تا سه سال
همانطور که کودکان در این مرحله دایره لغات خود و همچنین مستقل شدن را در خود تقویت میکنند، ابراز احساسات به روشهای جدید را نیز تجربه میکنند. ابراز احساسات در برخی از کودکان میتواند به کمک نقاشی و طراحی صورت بپذیرد و ممکن است حس خود را با کشیدن هیولایی زیر تخت نشان دهند. اما برخی دیگر، احساسات خود را با عصبانیت در فروشگاه و به دلیل اینکه اجازه ندارند پفک بخرند، نشان میدهند. این میتواند مرحله بسیار سختی برای بزرگسالان باشد، زیرا کودکان احساسات پیچیدهای را تجربه میکنند و راه سالم و غیرسالم برای نشان دادن احساسات خود را بلد نیستند.
چگونه در این مرحله رشد را تقویت کنیم
در این حالت و زمانی که کودکان چنین احساساتی را دارند، سعی کنید آرام باشید. کج خلقی در کودکان رخ میدهد و این بخشی از روند رشد آنها است. از آنجایی که احساسات کودک نوپا از توانایی آنها برای بیان حسشان بیشتر است، به همین خاطر برای بیان حسشان سراغ چنین رفتارهایی میروند. وظیفه شما این است که به آنها کمک کنید راه بهتری بیابند و زمانی که خودتان دچار عصبانیت شدید، نمیتوانید این کار را برای کودکتان انجام دهید.
پیشنهاد میشود که خشم یا ناامیدی فرزندتان را با مهربانی، به سمت آرام شدن هدایت کنید. اولین چیزی که باید به خاطر بسپارید این است که یک کودک همیشه حق دارد احساسات خود را داشته باشد. به جای اشاره به اینکه عصبانی شدن چقدر پوچ است و خیلی سریع باید این رفتار را تمام کند، به او بگویید که دلیل عصبانیتش را میدانید.
در این مواقع باید با فرزندتان همدل شوید. با آموزش به کودکان که این موارد اتفاق میافتند، شروع کنید. اما آنچه مهم است، این است که چگونه با این موارد برخورد کنید و نحوه برخورد با چنین احساساتی از هر چیزی مهمتر است.
به آنها زمان بدهید تا توضیح دهند. بهترین جایگزین برای عصبانیت این است که بتوانید احساسات را از طریق کلمات بیان کنید. اگر کودکی بتواند بگوید “عصبانی هستم” یا حتی بهتر از آن بگوید “از این عصبانی هستم چون او اسباب بازی مرا گرفت”، راحتتر میتواند روی احساسات خود تمرکز کند. این کار، به نوبه خود میتواند به آنها کمک کند تا کنترل بیشتری بر احساسات خود داشته باشند.
یکی از بهترین راهها برای کمک به کودکان در یادگیری احساسات، داستان است. در داستان گویی برای کودکان نه تنها آنها را با واژگان احساسی آشنا میکنید، بلکه خلاقیت را نیز در آنها تقویت میکنید. بسیاری از مربیان و والدین از کتابها برای تقویت رشد عاطفی در کودکان استفاده میکنند و این یکی از مهمترین مزایای قصه گویی برای کودکان است.
مثبت گویی و مثبت اندیشی را نیز در کودکان تقویت کنید. مطمئناً زمانی برای بیان کلمات “نه”، “نباید” و “تموم کن” وجود دارد، اما اگر این تنها کلماتی باشند که استفاده میکنید، باید آماده باشید که خیلی سریع احساسات را در کودکتان از بین ببرید. از هر فرصتی برای تشویق کودکتان استفاده کنید. وقتی برای اولین بار کلمهای را بیان میکند، میتوانید احساسات خود را به وضوح نشان دهید و این باعث تقویت اعتماد به نفس و رشد عاطفی در کودکتان میشود.
3. مدیریت احساسات: سه تا پنج سال
در این مرحله کودکان آماده ورود به پیش دبستانی میشوند. یک محیط اجتماعی جدید و استقلال بیشتر فرصتی عالی برای رشد عاطفی کودکان فراهم میکند، اما چالشهای جدیدی را نیز به همراه دارد. اشتراکگذاری، گوش دادن و بازی کردن با همسالان میتواند باعث ایجاد تنش میان کودکان شود و از آنجایی که آنها دیگر نمیتوانند همیشه به والدین خود تکیه کنند، باید مهارتهای مقابلهای جدیدی را توسعه دهند تا بتوانند خود را مدیریت کنند. مربیان پیش دبستانی نقش حیاتی در این توسعه و رشد عاطفی در کودکان این سن ایفا میکنند، زیرا فضای امنی ایجاد و کودکان را راهنمایی میکنند.
چگونه در این مرحله رشد را تقویت کنیم
به آنها استراتژی بدهید. درست همانطور که نوزادان انگشتان خود را میمکند یا پتوهای خود را چنگ میزنند، کودکان پیش دبستانی نیز از روشهای ملموس برای مقابله با احساسات ناملموس خود استفاده میکنند. رفتن به یک مکان آرام، نفس عمیق و رنگ آمیزی همه استراتژیهای خوبی برای مدیریت احساسات هستند. هدف این است که به کودکان کمک کنیم یاد بگیرند، چه چیزی برای آنها مفید است. آیا قبل از اینکه بتوانند احساسات خود را پردازش کنند نیاز به تنها بودن، گفتگو یا فکر کردن دارند؟ انجام این کار قبل از اینکه کودک ناراحت شود، میتواند تا حد زیادی بر رفتار او تأثیر بگذارد.
بهتر است که این استراتژیها را خودتان نیز عمل کنید. شما میتوانید با الگوبرداری از راهبردهای مقابلهای و سپس تمرین آنها با هم، از فرزندتان در مدیریت احساساتش حمایت کنید. «خیلی عصبانی هستم، چرا که کاسه از دستم افتاد و شکست. فکر میکنم باید چند نفس عمیق بکشم. آیا دوست داری با من نفس عمیق بکشی؟» این میتواند به کودک کمک کند تا بهتر بفهمد که چگونه و چه زمانی استراتژیهای مقابله را به کار گیرد.
انتظارات واقعبینانه داشته باشید. انتظارات نابجا و بیش از حد از کودکان، به ناامید شدن آنها کمک خواهد کرد. انتظارات بیش از حد از کودکان باعث شرم و اضطراب در آنها نیز میشود، چیزی که میتواند به رشد کلی او در آینده آسیب برساند. از سوی دیگر، اگر کم توقع باشید، ممکن است کودک به جای توسعه مهارتهای خود، رفتارهای ناسالم را بیاموزد. به همین دلیل است که آگاهی از مراحل مختلف احساسی بسیار مهم است. اگر بدانید که چرا بچههای دو ساله دچار عصبانیت میشوند، همدردی با آنها و کمک به آنها برای برداشتن گامهای بعدی برای رسیدگی به چیزی که آنها را ناراحت میکند، بسیار آسانتر میشود.
برای اینکه کودک بداند که هیجان قابل کنترل است، ابتدا باید بداند که این هیجانات و احساسات طبیعی هستند. اگر احساس کنند که تنها کسی هستند که ناامیدی را تجربه میکنند، به احتمال زیاد این موضوع را باور میکنند که در برابر آن درمانده هستند. جملاتی از این قبیل بگویید: «این موضوع خیلی ناراحت کننده است و حتی منم ناراحت شدم.» با گفتن این جملات میتوانید به آنها نشان دهید که احساس ناامیدی بد نیست و در عین حال تجربه آنها را عادی کنید. این اعتبار کلیدی برای ایجاد اعتماد به نفس و پاسخ سالم به احساسات است.
بیشتر بخوانید: 10 ویژگی کودکان بسیار حساس